پاییز ۹۱ و همزمان با تولد ابراهیم چهرازی، موسس آسایشگاه روانی چهرازی بود که زمزمه های یک پادکست اجتماعی سیاسی در میان جوانان و به ویژه دانشجویان پیچید. آن روزها کمتر کسی خط و ربط رادیو چهرازی را با یک بیمارستان روانی که روزگاری در تهران دایر بود و چند تن از بیماران آن در دهه پنجاه ناپدید شدند پیدا کرد. گویی سازندگان این پادکست با هوشمندی تمام علی، حبیب، جمشید و دلبر را کاراکترهای رادیو چهرازی کردند تا آن ها را مسافرانِ تاریخ و راوی ناگفته ها معرفی کنند. راویانی که گاه نسبت به تلخ ترین رویدادهای تاریخ سیاسی ایران نیز گرا می دادند. رادیو چهرازی شاید مرموزترین و سیاسی ترین پادکست ایران باشد که بخشی از جذابیت آن از ناشناس بودن سازندگانش نشات می گیرد.هرچند طی سال ها افرادی تلاش کردند سند چهرازی را شش دانگ به نام خود کنند اما هیچ گاه تایید رسمی نسبت به این موضوع صورت نگرفت. با این حال این رمز و راز، چهرازی را آنقدر سر زبان ها انداخت که ده قسمت پایانی آن بیش از ۱۳۰ هزار بازدید داشت، آن هم در روزهایی که نه پادکست چندان شناخته شده بود و نه سایت ها و اپلیکیشن های منتشر کننده آن!امروز رادیو چهرازی در اینستاگرام صفحه چندصد هزارنفری و در تلگرام یک کانال پرمخاطب دارد. تنها کافی است نویسنده ای گمنام سودای دیده شدن داشته باشد تا از اعتبار رادیو چهرازی استفاده و آن را هشتگ کند. حتی در تئاتر نیز نمایشی با عنوان چهرازی ساخته و برای آن بلیت فروخته می شود. گویی اهالی چهرازی از تاریخی خاکی و خون آلود اما اصیل به امروز آمدند. برای بعضی بانیِ آب و نان شدند، برای نسلی یک صدا و بعد از بیستمین صدایی که به صورت رسمی از خودشان در این خانه شیشه ای به یادگار گذاشتند، دلشان را یک جای امن دفن کردند و رفتند...
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟